چندی قبل، پایگاه اینترنتی شایعات، اقدام به رد کردن شایعهای در مورد «اربعین کلیمی» کرده است که قسمت اول جوابشان از پایگاه مجمع جهانی شیعهشناسی است. در این نوشته، به نقد جواب این شایعه میپردازیم و نقاط روشن و تاریک آن را بازخوانی میکنیم.
متن شایعه:
چند روزی هست که در فضای مجازی چله کلیمیه نشر پیدا کرده به نقل از آیت الله مکارم شیرازی. ایشان نظرشان این بود که این چله وجود دارد اما برای مسلمانان نیست. لطفاً عزیزان را با خبر بفرمایید که این چله مخصوص یهودیان است و برگزاری این چله نه تنها کمک به یهود کرده بلکه سنت آنها را در بین مسلمانان، الخصوص شیعه ترویج میدهد. لطفاً از انتشار این چلهی کلیمیه در بین مسلمانان جداً خودداری فرمایید.
پاسخ شایعه
۱. به چلهی کلیمیه در آیهی ۱۴۲ سورهی اعراف که مربوط به میعاد ۴۰ روزهی حضرت موسی (ع) با خداوند است اشاره شده است: «و ما به موسى سى شب وعده گذاردیم سپس آن را با ده شب (دیگر) تکمیل نمودیم به این ترتیب میعاد پروردگارش (با او) چهل شب تمام شد …»
۲. بزرگان اهل معنا به این ۴۰ روز عنایت داشته و به شاگردان سلوکی خود دستور ذکر و عبادت و دعا و مراقبه میدادند. ذکر این ۴۰ روز متناسب با حال و شرایط فرد است و ختم سوره و آیه و دعا و ذکر در این مدت مطلوب است.
http://shiastudies.net/portal/fa/faq/post/10256/
۳. بنا به فرمایش آیت الله جوادی آملی این ۴۰ روز که از اوّل ذیقعده تا دهم ذیحجّه است به «اربعین کلیمی» معروف است و فرصت مناسبی برای تهذیب نفس و خودسازی و چلهگیری و مانند آن است.
۴. در طول سال میتوان چله گرفت، اما بهارش این ۴۰ شب است؛ آدم مواظب باشد که غذای بد وارد دهانش نشود؛ زبانش حرف بد نزند؛ گوشش حرف بد نشنود؛ چشمش نگاه بد نکند؛ آنوقت سایر کارها خوب است.
۵. چلهگیری این نیست که انسان از جامعه، کسب و کار یا تحصیل دست بکشد و منزوی شود و به خیال اربعین به جائی برسد! چلهگیری آن است که انسان ۴۰ روز مواظب قلب و مجاری ادراکی و تحریکی خود باشد. نه بر خلاف رضای حق چیزی بیندیشد، و نه بر خلاف رضای حق انگیزهای داشته باشد.
http://yon.ir/chelle
۶. این چله، کلیمیه یا کلیمی گفته شده چرا که حضرت موسی پس از چنین چلهای نائل به گفتگوی با خداوند و ملقب به کلیم الله شد.
http://tahoor.com/fa/Article/View/113118
۷. در قرآن، صراحتاً اشاره شده نه تنها حضرت موسی (ع) بلکه احدی خداوند را ندیده است و به موسی خطاب شد: «هرگز مرا نخواهى دید». (سورهی اعراف، آیهی ۱۴۳)
۸. ادعای شبهه در رد این چله از سوی بزرگان شیعه یافت نشد!
نویسنده تلاش کرده یکی از بهترین فرصتهای تهذیب نفس و نزدیکی بنده به پروردگار را از مخاطبین سلب نماید!
حق جو و حق طلب باشیم
لینک مطلب جهت انتشار:
http://shayeaat.ir/post/353
**********
جواب بند ۱: اولاً: تصریح قرآن کریم بر این است که میعاد الهی برای حضرت موسی (علیهالسلام)، سی شب بوده است نه چهل شب؛ ولی بعد از اتمام سی شب، ده شب دیگر تمدید شده است. پس اصل این ادعا که خدای تعالی به حضرت موسی (علیهالسلام)، چهل شب وعده داد و میعادش چهل شب بود، خلاف تصریح قرآن کریم است.
ثانیاً: بنا نیست که ما، هر کاری پیامبران امتهای گذشته انجام دادهاند را بجا آوریم. حتی پیامبر دیگری نیز چنین چلهای نگرفته یا خبرش به ما نرسیده، چه رسد به غیر پیامبران.
جواب بند ۲: اگر منظور از «بزرگان»، رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و ائمهی طاهرین (علیهمالسلام) هستند، چنین ادعایی دروغ است و هیچگاه چلهگرفتن در این ایام را توصیه نکردهاند؛ ولی اگر منظور از بزرگان، صوفیه و عرفا و امثال حضرت آیت الله جوادی آملی و علامه حسن زاده آملی هستند، ما شیعهی اینان نیستیم و نمیتوانیم توصیههایی که منبع وحیانی ندارد و تصریح تعالیم پیامبر معظم اسلام نیست را قبول کنیم. احترام ما به این بزرگواران، از جهت امانتداری آنان در رساندن وحی به دست ماست نه از جهت چیزهایی که به دین خدا بیافزایند یا از آن بکاهند.
جواب بند ۳ و ۴ و ۵: این سه بند، سخنان حضرت آیت الله جوادی آملی (حفظه الله) است که به صورت شمارهگذاری شده آمده است. اصل ادعای معظم له این است که از اول ذیقعده تا دهم ذیحجه، «بهار اربعینگیری و چلهنشینی» است. اگر بپرسند ادعای این که «ماه رمضان، بهار قرآن است» را چه کسی میفرماید؟ میگوییم: در روایت معتبر از امام باقر (علیهالسلام) آمده است. وقتی بپرسند ادعای این که «ذیقعده و دههی اول ذیحجه، بهار اربعینگیری است» را چه کسی میفرماید؟ میگوییم: حضرت آیت الله جوادی آملی (حفظه الله).
فرق آشکار نظام جامع تربیتی منهاج فردوسیان با سایر برنامهها و نظامهای تربیتی، در همین نکته است که در این نظام، باید تک تک ادعاها، به معصوم و وحی، ختم شود و نمیتوان آن را به علمای دینی منسوب نمود. در حالی که در نزد جماعت کثیری از کسانی که خود را جویندهی کمال و سعادت میدانند، ادعاهایی که به وحی و سخن معصوم (علیهالسلام) ختم نمیشود، بلکه از کشفیات و مکاشفات و ابداعات و اختراعات دانشمندان دینی یا مشایخ تصوف و عرفان است، نیز همانند وحی، محترم و قابل قبول و قابل اعتماد و قابل عمل شمرده میشود.
جواب بند ۶: نامگذاری این ایام به «اربعین کلیمی» از ناحیهی وحی نیست بلکه در زبان غیر معصوم، به چنین اسمی نامگذاری شده است.
جواب بند ۷: به نظر میرسد این بند، ربطی به جواب شایعه ندارد و برای تکمیل مطلب آورده شده است. در هر حال، محتوایش صحیح است و هیچ کسی، چه انسان و چه جن و چه ملک؛ چه نبی و چه وصی و چه عوام؛ چه در بیداری و چه در خواب؛ چه در دنیا و چه در آخرت؛ نمیتواند ذات مقدس حق تعالی را ببیند.
جواب بند ۸: اولاً: فقیه بما هو فقیه در مستحبات و مکروهات، ورود نمیکند و ادعای «بهار اربعین گرفتن در ذیقعده و دههی اول ذیحجه» به معنی مستحب شمردن آن است نه واجب شمردن آن. پس جای ورود فقیه بما هو فقیه نیست.
ثانیاً: این که ادعا شده هیچ محقق و دانشمند اسلامی، شرعی بودن و مستحب بودن این اربعین را رد نکرده، دلیل بر شرعی بودن و مستحب بودن آن نمیشود؛ بلکه نشان از بیاطلاعی دارد؛ یا بیاطلاعی مدعی از ردیهها و یا بیاطلاعی محققین از مستحب نبودن اربعینگیری در این ایام.
جواب بند پایانی: در آخرین خط از این جوابیه آمده است: «نویسنده تلاش کرده یکی از بهترین فرصتهای تهذیب نفس و نزدیکی بنده به پروردگار را از مخاطبین سلب نماید!» در حالی که تمام دعوای ما بر سر این است که چه کسی میتواند از منظر آیات و روایات معتبر، ثابت کند که ذیقعده و دههی اول ذیحجه، «بهترین فرصتهای تهذیب نفس و نزدیکی بنده به پروردگار» است. وقتی همین ادعا برای ماه مبارک رمضان مطرح میشود، به راحتی و فقط با استناد به خطبهی شعبانیهی استاد اعظم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) میتوانیم اثبات کنیم که «ماه مبارک رمضان، بهترین فرصت برای تهذیب نفس و نزدیک شدن به رضای حضرت پروردگار متعال است» اما در مورد ذیقعده و دههی اول ذیحجه، به صورت یک مجموعهی چهل روزه، نمیتوان چنین چیزی را اثبات نمود. البته دههی اول ذیحجه که مشهور به «ایام معلومات» و «دههی فجر» است، ارزش خاصی دارد، ولی ارزش ده روز، ربطی به ارزش سی روز قبلش ندارد.
در پایان، متذکر میشویم که منهاجی، باید سراسر عمرش در مراقبت و محافظت از خود باشد تا بتواند به بالاترین درجات رضای حق تعالی که تجلیاش را با نام «فردوس» به ما معرفی کردهاند، برسد.
خدایا ما را در رسیدن به فردوس اعلی، یاری بفرما
بحرمه محمد و آل محمد (علیهم صلواتک اجمعین)
حاج فردوسی
آنچه به تصریح قرآن کریم و روایات معتبر و ادعیهی مأثور، مسلّم است و جای هیچگونه تردیدی ندارد، این است که خدای تعالی، گناهان انسانها را میآمرزد. البته این آمرزش، قانون خاصی دارد و شرایط خاصی را میطلبد و این طور نیست که هر کسی با هر سابقه و لاحقهای بتواند از آمرزش الهی، به نحو کامل برخوردار گردد.
گاهی اوقات، با حکایاتی مواجه میشویم که غفران الهی را بیش از مقداری که قرآن و عترت بیان کردهاند، فراگیر معرفی میکند. در این حکایات، فردی که تمام عمرش در فساد و تباهی بوده است، با اندکی «گَرد و غبار»، مشمول «غفران الهی» شده و تمام فسادها و تباهیهایش یکباره محو میگردد.
کمترین ثمرهی عملیای که بافتن و ترویج چنین آمرزشهای غباری دارد، جرئت بخشیدن به گنهکاران و مفسدان در ادامه دادن راه فساد و تباهی خود و دلخوش کردن آنان به گرد و غبار است. همچنین بر عزم جویندگان کمال و سعادت، اثر منفی میگذارد و سست میکند. ترویج اینگونه افسانهها، ندایی از شیطان را در درون جان انسان کوک میکند تا در بزنگاه گناه، به جویندهی کمال و سعادت، یادآور شود که غفران الهی، خیلی زیاد است و حتماً بخشیده خواهی شد. سپس با دلخوش کردن به غفران الهی، گناه و نافرمانی حق تعالی را برایش آسان جلوه میدهد.
در ادامه، به یک نمونه از این افسانههای آمرزش غباری توجه فرمایید:
ﺩﺭ ﺑﻐﺪﺍﺩ، ﻣﺮﺩ ﻓﺎﺳﻘﻰ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺍﺣﺘﻀﺎﺭ ﻭﺻﯿّﺖ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻣﺮﺍ در ﻧﺠﻒ ﺍﺷﺮﻑ ﺩﻓﻦ ﮐﻨﯿﺪ، ﺷﺎﯾﺪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻣﺮﺍ ﺑﯿﺎﻣﺮﺯﺩ ﻭ به خاﻃﺮ ﺣﻀﺮﺕ ﺍﻣﯿﺮ ﺍﻟﻤﻮﻣﻨﯿﻦ ﻋﻠﯿﻪ ﺍﻟﺴﻼﻡ ﺑﺒﺨﺸﺪ. ﭼﻮﻥ ﻭﻓﺎﺕ ﮐﺮﺩ ﻗﻮﻡ ﻭ ﺧﻮﯾﺸﺎﻥ ﺍﻭ ﺣﺴﺐ ﺍﻟﻮصیه ﺍﻭ ﺭﺍ ﻏﺴﻞ ﺩﺍﺩﻩ ﻭ ﮐﻔﻦ ﻧﻤﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺗﺎﺑﻮﺗﻰ ﮔﺬﺍﺭﺩﻧﺪ ﻭ به سوی ﻧﺠﻒ ﺣﻤﻞ ﮐﺮﺩﻧﺪ.
ﺷﺐ ﺣﻀﺮﺕ ﺍﻣﯿﺮ ﻋﻠﯿﻪ ﺍﻟﺴﻼﻡ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﻌﻀﻰ ﺍﺯ ﺧﺪّﺍﻡ ﺣﺮﻡ ﺧﻮﺩ ﺁﻣﺪﻧﺪ، ﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ: ﻓﺮﺩﺍ ﺻﺒﺢ ﻧﻌﺶ ﯾﮏ ﻓﺎﺳﻖ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺑﻐﺪﺍﺩ ﻣﻰﺁﻭﺭﻧﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺯﻣﯿﻦ ﻧﺠﻒ ﺩﻓﻦ ﮐﻨﻨﺪ، ﺑﺮﻭﯾﺪ ﻭ ﻣﺎﻧﻊ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺷﻮﯾﺪ! ﻭ ﻧﮕﺬﺍﺭﯾﺪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺟﻮﺍﺭ ﻣﻦ ﺩﻓﻦ ﮐﻨﻨﺪ.
ﻓﺮﺩﺍ ﮐﻪ ﺷﺪ، ﺧﺪّﺍﻡ ﺣﺮﻡ ﻣﻄﻬّﺮ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﺭﺍ ﺧﺒﺮ ﮐﺮﺩﻧﺪ، ﺭﻓﺘﻨﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺩﺭﻭﺍﺯﻩ ﻧﺠﻒ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻧﺪ، ﮐﻪ ﻧﮕﺬﺍﺭﻧﺪ ﮐﻪ ﻧﻌﺶ ﺁﻥ ﻓﺎﺳﻖ ﺭﺍ ﻭﺍﺭﺩ ﮐﻨﻨﺪ، ﻫﺮ ﻗﺪﺭ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﮐﺸﯿﺪﻧﺪ ﮐﺴﻰ ﺭﺍ ﻧﯿﺎﻭﺭﺩﻧﺪ.
ﺷﺐ ﺑﻌﺪ ﺑﺎﺯ ﺩﺭ ﺧﻮﺍﺏ ﺩﯾﺪﻧﺪ ﺣﻀﺮﺕ ﺍﻣﯿﺮ ﻋﻠﯿﻪ ﺍﻟﺴﻼﻡ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﻓﺎﺳﻖ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺷﺐ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﮔﻔﺘﻢ ﻧﮕﺬﺍﺭﯾﺪ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﻮﻧﺪ ﻓﺮﺩﺍ میآﯾﻨﺪ، ﺑﺮﻭﯾﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺍﺳﺘﻘﺒﺎﻝ ﺍﻭ، ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻋﺰّﺕ ﻭ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﺗﻤﺎﻡ ﺑﯿﺎﻭﺭﯾﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺟﺎﻫﺎ ﺩﻓﻦ ﮐﻨﯿﺪ. ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﺁﻗﺎ ﺷﺐ ﻗﺒﻞ ﻓﺮﻣﻮﺩﯾﺪ ﻧﮕﺬﺍﺭﯾﺪ ﻭ ﺣﺎﻻ میفرﻣﺎﺋﯿﺪ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺟﺎ ﺩﻓﻦ ﺷﻮﺩ؟! ﺣﻀﺮﺕ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺁﻧﻬﺎﯾﻰ ﮐﻪ ﻧﻌﺶ ﺭﺍ ﻣﻰﺁﻭﺭﺩﻧﺪ، ﺷﺐ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺭﺍﻩ ﺭﺍ ﮔﻢ ﮐﺮﺩﻧﺪ، ﻭ ﻋﺒﻮﺭﺷﺎﻥ ﺑﻪ ﺯﻣﯿﻦ ﮐﺮﺑﻼ ﺍﻓﺘﺎﺩ، ﺑﺎﺩ ﻭﺯﯾﺪ و ﺧﺎﮎ ﻭ ﻏﺒﺎﺭ ﺯﻣﯿﻦ ﮐﺮﺑﻼ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺗﺎﺑﻮﺕ ﺍﻭ ﺭیخت. ﺍﺯ ﺑﺮﮐﺖ ﺧﺎﮎ ﮐﺮﺑﻼ ﻭ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﻓﺮﺯﻧﺪﻡ ﺣﺴﯿﻦ ﻋﻠﯿﻪ ﺍﻟﺴﻼﻡ، ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺍﺯ ﺟﻤﯿﻊ ﺗﻘﺼﯿﺮﺍﺕ ﺍﻭ ﮔﺬﺷﺖ. ﺍﻭ ﺭﺍ ﺁﻣﺮﺯﯾﺪ ﻭ ﺭﺣﻤﺖ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺷﺎﻣﻞ ﺣﺎﻟﺶ ﮔﺮﺩﺍﻧﯿﺪﻩ ﺍﺳﺖ!
حسین جان…!
غبار ماتم تو آبرو بمن بخشید *** به عالمى ندهم این غبار ماتم را
منبع: تحفه ﺍﻟﻤﺠﺎﻟﺲ، ﺍﻧﻮﺍﺭ ﺁﺳﻤﺎﻧﻰ، صفحهی ۱۰۴.
نتیجه: مردی که فاسق بوده، یعنی آلوده به گناهان کبیره بوده است، زنا کرده، ربا خورده، قطع رحم کرده، عاق والدین بوده، شراب خورده، نماز نخوانده، روزه نگرفته و … به حدّی که امیر المؤمنین (علیهالسلام) را از بهشت به خواب خادم آورده که سفارش کنند چنین جنازهای را به شهر نجف راه ندهند!! آنقدر فسادش بالا بوده که خود امیر المؤمنین (علیهالسلام) دست به کار شده و از آمدن جنازهاش به شهر نجف جلوگیری کردهاند، چنین فاسقی، با غبار شهر کربلا، آمرزیده شده به حدّی که باز هم امیر المؤمنین (علیهالسلام) از بهشت به خواب خادم آمده و فرمودهاند: با عزت و احترام در بهترین جاها ـ که لابد منظورشان داخل ضریح آن حضرت بوده ـ دفنش کنید!!
بنا بر این، کسی که عمری در گناه و تباهی باشد ولی مقداری خاک کربلا به جنازه یا تابوتش بپاشند، با سر وارد بهشت شده و خدا و پیامبر و ملائکه و صلحا و شهدا را شرمندهی قدوم پر افتخار خود خواهد ساخت!!
خدایا ما را از ایمان آوردن به افسانههایی که ریشهی ایمانمان به قرآن و عترت را میخشکاند، محافظت بفرما
سؤال: چرا حوزههای علمیه، نمیتوانند اشکال علمی درستی از «منهاج فردوسیان» بگیرند؟ /
جواب: منهاج فردوسیان، مجموعهای از واضحات و مسلّمات شیعهی اثنیعشری است، اگر کسی بتواند منهاج فردوسیان را رد کند، حوزههای فقهی و حدیثی شیعهی اثنیعشری را رد کرده است.
آیا اصحاب منهاج فردوسیان میتوانند در پُستهای حساس سیاسی وارد شوند؟ /
جواب: وارد شدن در صحنهی اجتماع و بویژه سیاست، نیازمند زیرکی خاص و حوصلهی زیادی است که هر کسی ندارد. پس اگر کسی، چنین پیشنیازهایی داشته باشد، میتواند با مراعات طبقات اول تا ششم قوانین عملی، وارد شود.